تلاش در مقابل آرامش بازیگری
هر چند وقت یک بار یادآوری می کنیم که این کلید بازی خوب است؟ توسط خود ما ، توسط معلمان مدارس درام ، سایر بازیگران ، کارگردانان و تقریباً هر کتابی که تا به حال با عنوان "بازیگری" در عنوان نوشته شده است.
وقتی از سر جان گیگلود پرسیدند مهمترین توصیه او به بازیگران جوان چیست ، او به سادگی با یک کلمه پاسخ داد:
شما آن را حدس زدید…
همانطور که یک بازیگر بیشتر به کار خود می پردازد ، روز به روز روشن می شود که آرامش نه تنها مهم است ، بلکه ضروری است. بدون آن ، کار فشرده ، بیش از حد روشنفکرانه و محدود است.
با این حال ، مشکل بسیاری این نیست که ما تمایل به آرامش نداریم ، بلکه این است که ما کاملاً نمی دانیم کلمه "آرامش" به چه معناست. یا اگر چنین کنیم ، مطمئناً نمی دانیم چگونه این کار را انجام دهیم! مدتی نکردم خوشبختانه فقط 15 سال بود!
وقتی به ما گفتند که "آرام باشید" ، با این فرض که نمی دانیم معنای واقعی آن چیست ، تعجبی ندارد که ممکن است بیش از هر زمان دیگر لنگ و گیج شویم. این می تواند منجر به تنش بیشتر شود ، ناشی از نوعی "نقص شخصیت" است.
برای برخی ، سردرگمی ناشی از آن می تواند ما را به سرزمین های غیر مفیدی برساند ، هدف آن یک حالت رخوت یا بی تفاوتی است ، و دیگران برای اینکه "مرکز خود را" بیابند ، تمرکز خود را متوقف می کنند (در حالی که آنها باید تمرکز خود را بر آنچه شخص مقابل به آنها می گوید یا بهتر از این ، مرکز شخص دیگر) و دیگران برای سرنگونی تقریباً یک گالن از گیاه سنت جان ، اسپری کردن Rescue Remedy به هر روزنه در ناحیه سر ، خواندن یک دعای سریع و امید به بهترین ها.
ما مشغول چیزهای اشتباهی می شویم و بدتر از آن ، روی آنها می مانیم. ما همچنین مجذوب آیین هایی می شویم که معتقدیم آرامشی را که به دنبال آن هستیم به وجود می آورد ، اما فقط در مواردی که بیشتر از همه به آنها احتیاج دارد نمی توان به آنها اعتماد کرد
بنابراین ، بیایید روشن کنیم که واقعاً آرامش چیست. همانطور که اشاره کردم ، 15 سال طول کشید تا آن را کشف کنم ، بنابراین اگر حدود 15 سال از من جلوتر هستید ، نیازی به ادامه مطلب نیست. اگر ، اگر شما می خواهید تصویر واضح تری از آرامش و چگونگی دستیابی به آن داشته باشید ، تصویری که حول مجموعه ای از تمرینات تنفسی خوش بینانه نچرخد ، شاید این برای شما مناسب باشد ...
شاید خوب باشد که با گفتن این حرف شروع کنیم. آرامش مربوط به کاری نیست که شما باید انجام دهید بلکه مربوط به کاری است که شما نیازی به انجام آن ندارید. من می توانم طرفداران "سخت کوشی" را از این فکر ابراز ناراحتی می کنم ، اما به من اعتماد کنید ، ادامه مطلب را بخوانید.
آرامش ، در ساده ترین اصطلاحات ، صرفه جویی در تلاش است. این به استفاده از "مسیر کمترین مقاومت" برای انجام کارها اشاره دارد. این مفهوم ممکن است ذهنی یا جسمی باشد. در عمل هر دو باید همزمان اتفاق بیفتند.
وقتی آرامش پیشرفت نمی کند ، انگیزه های غیر ضروری در عمل دخیل می شوند. تنش کلی بدن ، چیزی که بازیگران باید دائماً با آن مذاکره کنند ، ناشی از انگیزه های غیر ضروری است. استانیسلاوسکی این را دشمن نهایی می دانست.
اما آیا رهایی از این تنش آسانتر از آن است که برخی از ما به نظر می رساندیم؟
اگر کمی امید و کمی منطق بیشتر به کار ببریم ، شاید همینطور باشد ...
این را اینطور بیان کنید: اگر من به پرتاب کردن یک توپ فکر می کنم ، حتی فکر کردن فقط در مورد آن ، بدن من برای انجام این کار کمی دنده می کند. اگر من به انجام هر کاری فکر می کنم ، بدن من برای انجام آن "دنده" می گیرد. ما با فکر کردن در مورد چیزها خود را آماده می کنیم. به همین دلیل است که بسیاری از ما در واقع فقط با ذکر گاز گرفتن لیمو ترشح می کنیم.
برای اینکه این منطق را کمی بیشتر پیش ببرید ، بگویید ما باید به فکر پرداخت قبض یا اتمام کار یا تماس تلفنی با کسی باشیم که باید با او صحبت کنیم ، همه در حالی که روی صندلی نشسته ایم و سعی می کنیم تلویزیون تماشا کنیم. بدن ما ، در واقع ، شروع به آماده سازی یا "آماده سازی" برای تمام اقدامات فوق می کند. اما اگر به انگیزه عمل نشود ، تنش ایجاد می شود. انگیزه ها جایی برای رفتن ندارند و به شکل تنش در درون ما گیر می کنند.
وقتی روی صحنه هستیم ، همین منطق صدق می کند. اگر به چیزهای دیگری غیر از وظیفه پیش رو فکر می کنیم ، هدف و اهداف شخصیت (مثلاً خشنود کردن از کارگردان ، یا میخ هایی که در خانه روی آن کار کرده ایم ، یا به خاطر آوردن آن خطی که همیشه از دست ما فرار می کند) ساعت یازدهم) ، ما دوباره انگیزه های غیرضروری را در خود ایجاد می کنیم ، و دوباره ، تنش بوجود می آید زیرا در واقع انگیزه نمی تواند بر اساس آن عمل کند.
بنابراین ، برای "آرامش" ، باید انگیزه های خود را ساده کنیم. ما باید در فکر و عمل اقتصادی داشته باشیم. مناسب کلمه به عمل و عمل با کلمه است. نگرانی های بازیگر را فقط با نگرانی های ساده شخصیت جایگزین کنید.
روش دیگر برای بررسی این موضوع ، تفکر در قالب "تلاش" است. در واقع چقدر تلاش برای انجام کاری لازم است؟ اغلب اوقات ، تلاش بسیار کمتری نسبت به انتخاب ما برای استفاده است. (کلمه مهم در اینجا انتخاب است زیرا همیشه در وهله اول همیشه انتخاب شما بود.) برای اینکه شخصیت های تصور شده خود را راضی کنیم ، حداقل "تلاش" کنیم ، ما اغلب بیشتر از حد مورد نیاز تلاش خواهیم کرد. ما برای دستیابی به چیزهایی فشار می آوریم و فشار می آوریم که ، همانطور که فلدنکرایس یا الکساندر به ما نشان می دهند ، این کار احتمالاً از طریق صرفه جویی در هزینه های اقتصادی قابل دستیابی است.
به این ایده اعتماد کنید. انتخاب کنید تا کمتر تلاش کنید و اگر کسی به شما گفت ‘بیشتر کار کنید تلاش کنید ، آنها را نادیده بگیرید آنها واقعاً نمی دانند در مورد چه چیزی صحبت می کنند!
هر کاری که می کنید ، کمبود تلاش را با تنبلی اشتباه نگیرید. به قول مارسلوس والاس ، "این افتخار است • پادشاه با شما". این همان خودخواهی شما است که به شما می گوید ، "شما کافی نیستید". به نفس خود گوش ندهید و اعتماد کنید که از قبل جالب هستید. دست از تلاش برای بودن بردارید!
اگر در این مورد به من اعتقادی ندارید ، بازیگران مورد علاقه خود را تماشا کنید. "تلاش" را به من نشان دهید و من لبهایم را هول می دهم و به صفحه نقاشی برمی گردم.
نکته دیگر در مورد تلاش این است که اغلب ناشی از نیاز به کنترل است. نه تنها خودمان ، بلکه دنیای اطرافمان را نیز کنترل کنیم. این به ذهن آگاهی و رابطه ما با ترس برمی گردد. بازیگری خوب معمولاً به چنین کنترلی نیاز ندارد. عملکرد خوب توسط آن آسیب می بیند. شما باید این ترس را کنار بگذارید و ببینید جاده شما را به کجا می کشاند. آیا به نظر می رسید مورگان فریمن در تلاش برای کنترل شوشنک است؟ نه. او نجیبانه به دنبال کار خود بود ، با حداقل تلاش برای رسیدن به اهدافش. بنابراین ، می بینیم که تسلط بازیگر در کجا نهفته است. در درک او از "جریان". همین امر در مورد هر بازیگر بزرگی که فکرش را می کنم صدق می کند. به ظاهر عدم وجود تلاش. این "بدون زحمت به نظر می رسید"
در صحنه دیگری ، می توانیم از مثال اوسین بولت استفاده کنیم. وقتی از او پرسیدند که چگونه سریع می دود ، جواب او این بود که "من شروع به دویدن می کنم" و سپس آرام می شوم. بنابراین واضح است که موفقیت های جسمی باورنکردنی با این آرامش حاصل می شود. یک احساس "جریان" یا آنچه که افراد ورزش از آن به عنوان "بودن در منطقه" یاد می کنند.
به جای کنترل ، آنچه می توانیم در خود جستجو کنیم سازگاری است. قضاوت در مورد کنترل است ، در حالی که سازگاری در مورد مفهوم زیبای تشخیص است. وقتی نیاز به قضاوت را کنار بگذاریم ، در زیر توانایی تشخیص نهفته است. تفاوت بزرگ بین قضاوت و تشخیص این است که به چه میزان احساسات ما نسبت به چیزی اعمال می شود. این تفاوت بین ... آنجا آتش است! من از آتش متنفرم! FML! و "اوه ، آتش. من ممکن است چپ را اینجا بکشم. ’ما نیازی به کنترل دنیای اطراف خود و استرس نداریم ، بلکه فقط با آن سازگار می شویم.
مسلماً بازیگر (و شخصیت) باید محیط خود را دستکاری کند تا به هدف خود برسد ، اما نیاز به انجام این کار به روشی «کنترل کننده» یا «قضاوتی» بسیار کمتر از تصور برخی از ما است.