تلاش در مقابل آرامش بازیگری

هر چند وقت یک بار یادآوری می کنیم که این کلید بازی خوب است؟ توسط خود ما ، توسط معلمان مدارس درام ، سایر بازیگران ، کارگردانان و تقریباً هر کتابی که تا به حال با عنوان "بازیگری" در عنوان نوشته شده است.


وقتی از سر جان گیگلود پرسیدند مهمترین توصیه او به بازیگران جوان چیست ، او به سادگی با یک کلمه پاسخ داد:


شما آن را حدس زدید…

همانطور که یک بازیگر بیشتر به کار خود می پردازد ، روز به روز روشن می شود که آرامش نه تنها مهم است ، بلکه ضروری است. بدون آن ، کار فشرده ، بیش از حد روشنفکرانه و محدود است.


با این حال ، مشکل بسیاری این نیست که ما تمایل به آرامش نداریم ، بلکه این است که ما کاملاً نمی دانیم کلمه "آرامش" به چه معناست. یا اگر چنین کنیم ، مطمئناً نمی دانیم چگونه این کار را انجام دهیم! مدتی نکردم خوشبختانه فقط 15 سال بود!


وقتی به ما گفتند که "آرام باشید" ، با این فرض که نمی دانیم معنای واقعی آن چیست ، تعجبی ندارد که ممکن است بیش از هر زمان دیگر لنگ و گیج شویم. این می تواند منجر به تنش بیشتر شود ، ناشی از نوعی "نقص شخصیت" است.


برای برخی ، سردرگمی ناشی از آن می تواند ما را به سرزمین های غیر مفیدی برساند ، هدف آن یک حالت رخوت یا بی تفاوتی است ، و دیگران برای اینکه "مرکز خود را" بیابند ، تمرکز خود را متوقف می کنند (در حالی که آنها باید تمرکز خود را بر آنچه شخص مقابل به آنها می گوید یا بهتر از این ، مرکز شخص دیگر) و دیگران برای سرنگونی تقریباً یک گالن از گیاه سنت جان ، اسپری کردن Rescue Remedy به هر روزنه در ناحیه سر ، خواندن یک دعای سریع و امید به بهترین ها.


ما مشغول چیزهای اشتباهی می شویم و بدتر از آن ، روی آنها می مانیم. ما همچنین مجذوب آیین هایی می شویم که معتقدیم آرامشی را که به دنبال آن هستیم به وجود می آورد ، اما فقط در مواردی که بیشتر از همه به آنها احتیاج دارد نمی توان به آنها اعتماد کرد


بنابراین ، بیایید روشن کنیم که واقعاً آرامش چیست. همانطور که اشاره کردم ، 15 سال طول کشید تا آن را کشف کنم ، بنابراین اگر حدود 15 سال از من جلوتر هستید ، نیازی به ادامه مطلب نیست. اگر ، اگر شما می خواهید تصویر واضح تری از آرامش و چگونگی دستیابی به آن داشته باشید ، تصویری که حول مجموعه ای از تمرینات تنفسی خوش بینانه نچرخد ، شاید این برای شما مناسب باشد ...


شاید خوب باشد که با گفتن این حرف شروع کنیم. آرامش مربوط به کاری نیست که شما باید انجام دهید بلکه مربوط به کاری است که شما نیازی به انجام آن ندارید. من می توانم طرفداران "سخت کوشی" را از این فکر ابراز ناراحتی می کنم ، اما به من اعتماد کنید ، ادامه مطلب را بخوانید.


آرامش ، در ساده ترین اصطلاحات ، صرفه جویی در تلاش است. این به استفاده از "مسیر کمترین مقاومت" برای انجام کارها اشاره دارد. این مفهوم ممکن است ذهنی یا جسمی باشد. در عمل هر دو باید همزمان اتفاق بیفتند.


وقتی آرامش پیشرفت نمی کند ، انگیزه های غیر ضروری در عمل دخیل می شوند. تنش کلی بدن ، چیزی که بازیگران باید دائماً با آن مذاکره کنند ، ناشی از انگیزه های غیر ضروری است. استانیسلاوسکی این را دشمن نهایی می دانست.


اما آیا رهایی از این تنش آسانتر از آن است که برخی از ما به نظر می رساندیم؟


اگر کمی امید و کمی منطق بیشتر به کار ببریم ، شاید همینطور باشد ...


این را اینطور بیان کنید: اگر من به پرتاب کردن یک توپ فکر می کنم ، حتی فکر کردن فقط در مورد آن ، بدن من برای انجام این کار کمی دنده می کند. اگر من به انجام هر کاری فکر می کنم ، بدن من برای انجام آن "دنده" می گیرد. ما با فکر کردن در مورد چیزها خود را آماده می کنیم. به همین دلیل است که بسیاری از ما در واقع فقط با ذکر گاز گرفتن لیمو ترشح می کنیم.


برای اینکه این منطق را کمی بیشتر پیش ببرید ، بگویید ما باید به فکر پرداخت قبض یا اتمام کار یا تماس تلفنی با کسی باشیم که باید با او صحبت کنیم ، همه در حالی که روی صندلی نشسته ایم و سعی می کنیم تلویزیون تماشا کنیم. بدن ما ، در واقع ، شروع به آماده سازی یا "آماده سازی" برای تمام اقدامات فوق می کند. اما اگر به انگیزه عمل نشود ، تنش ایجاد می شود. انگیزه ها جایی برای رفتن ندارند و به شکل تنش در درون ما گیر می کنند.

وقتی روی صحنه هستیم ، همین منطق صدق می کند. اگر به چیزهای دیگری غیر از وظیفه پیش رو فکر می کنیم ، هدف و اهداف شخصیت (مثلاً خشنود کردن از کارگردان ، یا میخ هایی که در خانه روی آن کار کرده ایم ، یا به خاطر آوردن آن خطی که همیشه از دست ما فرار می کند) ساعت یازدهم) ، ما دوباره انگیزه های غیرضروری را در خود ایجاد می کنیم ، و دوباره ، تنش بوجود می آید زیرا در واقع انگیزه نمی تواند بر اساس آن عمل کند.


بنابراین ، برای "آرامش" ، باید انگیزه های خود را ساده کنیم. ما باید در فکر و عمل اقتصادی داشته باشیم. مناسب کلمه به عمل و عمل با کلمه است. نگرانی های بازیگر را فقط با نگرانی های ساده شخصیت جایگزین کنید.


روش دیگر برای بررسی این موضوع ، تفکر در قالب "تلاش" است. در واقع چقدر تلاش برای انجام کاری لازم است؟ اغلب اوقات ، تلاش بسیار کمتری نسبت به انتخاب ما برای استفاده است. (کلمه مهم در اینجا انتخاب است زیرا همیشه در وهله اول همیشه انتخاب شما بود.) برای اینکه شخصیت های تصور شده خود را راضی کنیم ، حداقل "تلاش" کنیم ، ما اغلب بیشتر از حد مورد نیاز تلاش خواهیم کرد. ما برای دستیابی به چیزهایی فشار می آوریم و فشار می آوریم که ، همانطور که فلدنکرایس یا الکساندر به ما نشان می دهند ، این کار احتمالاً از طریق صرفه جویی در هزینه های اقتصادی قابل دستیابی است.


به این ایده اعتماد کنید. انتخاب کنید تا کمتر تلاش کنید و اگر کسی به شما گفت ‘بیشتر کار کنید تلاش کنید ، آنها را نادیده بگیرید آنها واقعاً نمی دانند در مورد چه چیزی صحبت می کنند!


هر کاری که می کنید ، کمبود تلاش را با تنبلی اشتباه نگیرید. به قول مارسلوس والاس ، "این افتخار است • پادشاه با شما". این همان خودخواهی شما است که به شما می گوید ، "شما کافی نیستید". به نفس خود گوش ندهید و اعتماد کنید که از قبل جالب هستید. دست از تلاش برای بودن بردارید!


اگر در این مورد به من اعتقادی ندارید ، بازیگران مورد علاقه خود را تماشا کنید. "تلاش" را به من نشان دهید و من لبهایم را هول می دهم و به صفحه نقاشی برمی گردم.


نکته دیگر در مورد تلاش این است که اغلب ناشی از نیاز به کنترل است. نه تنها خودمان ، بلکه دنیای اطرافمان را نیز کنترل کنیم. این به ذهن آگاهی و رابطه ما با ترس برمی گردد. بازیگری خوب معمولاً به چنین کنترلی نیاز ندارد. عملکرد خوب توسط آن آسیب می بیند. شما باید این ترس را کنار بگذارید و ببینید جاده شما را به کجا می کشاند. آیا به نظر می رسید مورگان فریمن در تلاش برای کنترل شوشنک است؟ نه. او نجیبانه به دنبال کار خود بود ، با حداقل تلاش برای رسیدن به اهدافش. بنابراین ، می بینیم که تسلط بازیگر در کجا نهفته است. در درک او از "جریان". همین امر در مورد هر بازیگر بزرگی که فکرش را می کنم صدق می کند. به ظاهر عدم وجود تلاش. این "بدون زحمت به نظر می رسید"


در صحنه دیگری ، می توانیم از مثال اوسین بولت استفاده کنیم. وقتی از او پرسیدند که چگونه سریع می دود ، جواب او این بود که "من شروع به دویدن می کنم" و سپس آرام می شوم. بنابراین واضح است که موفقیت های جسمی باورنکردنی با این آرامش حاصل می شود. یک احساس "جریان" یا آنچه که افراد ورزش از آن به عنوان "بودن در منطقه" یاد می کنند.


به جای کنترل ، آنچه می توانیم در خود جستجو کنیم سازگاری است. قضاوت در مورد کنترل است ، در حالی که سازگاری در مورد مفهوم زیبای تشخیص است. وقتی نیاز به قضاوت را کنار بگذاریم ، در زیر توانایی تشخیص نهفته است. تفاوت بزرگ بین قضاوت و تشخیص این است که به چه میزان احساسات ما نسبت به چیزی اعمال می شود. این تفاوت بین ... آنجا آتش است! من از آتش متنفرم! FML! و "اوه ، آتش. من ممکن است چپ را اینجا بکشم. ’ما نیازی به کنترل دنیای اطراف خود و استرس نداریم ، بلکه فقط با آن سازگار می شویم.


مسلماً بازیگر (و شخصیت) باید محیط خود را دستکاری کند تا به هدف خود برسد ، اما نیاز به انجام این کار به روشی «کنترل کننده» یا «قضاوتی» بسیار کمتر از تصور برخی از ما است.


در بازیگری خوب قسمت خود را انجام دهید

من یک بار یک بازرسی تجاری داشتم که مدیر انتخاب بازیگر به من دستورالعمل های زیر را داد: "به این شکلات نگاه کنید و وانمود کنید که فقط در دستان شما منفجر شده است." هیچ طرفی ، هیچ بازیگر دیگری.


هنگامی که برای اولین بار تصمیم گرفتم بازیگر شوم ، کلاسهای خود را شروع کردم و کمی شکسپیر ، میلر و ویلیامز را مزه کردم ، من (و تصور می کنم بسیاری از بازیگران دیگر) تصور می کردم که بازیگری ، حداقل بازی خوب باید بودن. من به مشتقات بسیاری از استانیسلاوسکی اشاره کردم: من نیاز داشتم که داستان اصلی داستان را درک کنم ، هدف من در صحنه است و سعی کردم نقش را بازی کنم انگار واقعاً در حال وقوع است. من تحریرهای نمایشنامه نویسان پیش گفته را تحسین کردم و از بازیگری برای دبیران با استعداد کمتر اجتناب کردم. آنچه را که تصور می کنم دام «تجارت» برای ماهیت مقدس «هنر» است ، سرزنش کردم. با وجود دگم بی وقفه اولیه من ، چیزی به اندازه یک شکلات کوچک من را گیج و گیج کرد.

در برهه ای از دوران بازیگری ، از این بازرسی های تجاری اجتناب می کردم و به سراغ همه ممیزی های شکسپیر می رفتم ، فارغ از اینکه شرکت چقدر متروکه باشد یا برای اجرا مجبور به مسافرت باشم. من تصمیم گرفتم که اگر بخواهم فقیر بمانم و احساس کنم که طرد شده ام ، این کار را در راه احترام به خوب نوشتن انجام خواهم داد از شخصیت های قدرتمند ، نمایشنامه های شاخصی که هوازدگی زمان را تحمل می کنند ، چیزی که مطمئناً کپی تجاری آن را تحمل نمی کند. من به سرعت متوجه می شوم که ، در حالی که من در حال آماده سازی سخنرانی کلودیو در "اندازه گیری برای اندازه گیری" کار آوازی هستم ، برخی دیگر از میمون های بازیگر با تماشای منفجر شدن شکلات در یک کلیپ چهار ثانیه ای اجاره می پردازند. گه


آیا بازیگران می توانند در پارادوکس بازی به عنوان یک شکل هنری و فعالیت به عنوان یک تجارت ، صداقت خود را حفظ کنند و وجود داشته باشند؟ حقیقت ممکن است از ما دور باشد ، اما وقتی بازیگران جاه طلب به لس آنجلس ، نیویورک ، سیدنی یا لندن نقل مکان می کنیم ، پیش بینی می کنیم که بتوانیم. تعداد زیادی تئاتر منطقه ای برای کسانی که صرفاً از لذت این نمایش اجرا می کنند ، در نظر گرفته شده است. اگر علاقه مند به بازیگری هستید و تصمیم دارید آن را در یکی از "شهرهای بزرگ" دنبال کنید ، بدون شک حداقل یک قسمت کوچک از شما وجود دارد که می خواهد در بالاترین سیستم عامل اجرا شود. شما به دنبال این شهرها هستید زیرا آنها مجرای بهترین بازیگران در سراسر جهان هستند ، چه تئاتر و چه فیلم. وقتی به یکی از این شهرها می رویم ، چیز دیگری می خواهیم. هزینه چیز بیشتر تجارت است.


این معضل چیز جدیدی نیست ، زیرا هنرمندان بسیاری از رسانه ها تلاش می کنند تا نیاز مخاطبان گسترده تر و پتانسیل یک محصول رقیق شده را پر کنند. همانطور که مارک روتکو در بحث درباره یک هنرمند شکنجه شده به شاگرد خود توضیح می دهد ، می توان یک نمایش عمیق در نمایش نامه قرمز مشاهده کرد.


کن: منظورم این است که او یک هنرمند است ، او در مجله Life است ، او جوان است ، او معروف است ، او پول دارد ...


روتکو: دقیقاً همین است. در اینجا یک اسموک از وایومینگ است که می تواند نقاشی کند. ناگهان او یک کالا است. او "جکسون پولاک" است. عزیزم ، لم به تو می گوید که Oldsmobile کانورتیبل واقعاً او را کشت. نه به این دلیل که سقوط کرد ، زیرا وجود داشت. چرا دمار از روزگارمان درآورد که جکسون پولاک یک کانکس تبدیل اولداسموبیل داشت؟


کن: پس هنرمندان باید گرسنگی بکشند؟


روتکو: بله ، هنرمندان باید گرسنگی بکشند. به جز من


زنان و مردان تجارت نمایشی آنچه را که هر شخص در هر تجارت دیگری (از جمله بازیگران) می خواهد می خواهند: پول بیشتر. فیلم های مربوط به قهرمانان کتاب های کمیک به دلیل درآمدزایی بسیار زیاد است. کمدی های موقعیتی غیر مجاز با آهنگ های خنده دار تجویز شده در یک برنامه 30 دقیقه ای تهیه کننده وجود دارد زیرا آنها درآمد کسب می کنند. تبلیغاتی با حیوانات سخنگو یا زنان زیبا به خاطر بانوان زیبا وجود دارد زیرا به شرکتها اجازه می دهد ... حدس می زنید.


آیا می توان واقعیت های یک صنعت انتفاعی و واقعیت های یک بازیگر صادق صداقت را متعادل کرد؟ حقیقت ، تصور می کنم ، باید یک کوکتل مخلوط از هر دو باشد. اگر من قبول کنم که در دورهای ممیزی های تلویزیونی بنشینم ، که در آن عامل تعیین کننده این است که آیا در سایه زرد مناسب به نظر می رسم یا نه ، می توانم از این حقیقت راحت باشم که مونولوگ Cat On a Hot را ارائه خواهم داد ظرف چند روز در شرکت تئاتر من قلع اندود است. اگر فیلم کوتاه بهترین دوست من گفتگویی داشته باشد که باعث شود اسب تسویه حساب در کمال اعتقاد باور نشود ، من می توانم به تماشای نمایش هفتگی نمایشنامه چخوف با دوستان بازیگری خود بنشینم. مانند هر بازیگر یا هر انسانی ، تجارت نمایش نیز شبکه ای از تناقض است. کنایه از این است که بسیاری از بازیگران از یک شغل بازیگری برای کار دیگری استفاده می کنند که دارای لیاقت هنری بیشتری است. من به حداکثر بازیگری اعتقاد دارم: کار باعث تولد می شود. نام بازی در این گردهمایی بازیگری قرار گرفتن در معرض است. چه رسانه های اجتماعی باشد ، چه مهمانی در مهمانی ها باشد ، چه در تولیدکننده مشهور فیلم جهانی متولد شود ، باید دید که شنیده می شویم. باز هم ، بازیگری یک تجارت است و مانند هر راهی در زندگی که ارزش پیگیری آن را دارد ، کسی که شلوغ می کند کسی است که برنده است. اگر بازی آخر برای ادامه کار در کاری باشد که من دوست دارم ، ممکن است بازی میانی کمی از کارهای کثیف باشد. متیو مک کانهی قبل از اینکه مجسمه طلایی را برای باشگاه خریداران دالاس بپذیرد ، در Fool’s Gold بود. برد پیت Levi’s را قبل از تهیه کنندگی و بازی در فیلم 12 Years a Slave (شاهین برده) بازی کرد. تام هاردی به مدرسه درام رفت و در فیلم های Bronson و Inception و Locke بازی کرد ، اما برای این بازی به معنی جنگ نیز یک چک جمع آوری کرد.


هرچه سالها پیشرفت می کنند ، کم کم خودم را مایل می دانم که جنبه "تجارت" "تجارت نمایشی" را تحقیر کنم. چگونه می توانم چنین اعتقادی را توجیه کنم وقتی که به همین سرعت کار رستوران خود را رها کردم تا به عنوان بازیگر در محل فیلمبرداری یک فیلم بد کار کنم؟ بازیگری هم هنر است و هم تجارت ، به همین دلیل است که می گوییم شغل را رزرو کردیم. شکایت از "خطرات" آنچه ممکن است به عنوان هنر کم تعیین کنیم ، سرزنشی است. من اخیراً به پادکستی گوش دادم که در آن آلفرد مولینا پیشنهاد کرد چنین ادعایی را از گفتگوی بازیگری ما حذف کند. چه در نقش هملت در خانه اپرای سیدنی باشید و چه در سریال های وب پسر عموی خود در نقش یک باریستای شیطون بازی کنید ، در حال بازی هستید - چیزی که نباید آن را مسلم دانست.

در اجرا یک جادو و لطف وجود دارد که چنین شور سرسخت بازیگران را برمی انگیزد. این کیفیت ناشناخته ، دیده نشده و غیرقابل توصیف است که باعث می شود این صنعت برای بسیاری از ما بسیار گرانبها باشد. با این حال ، ما نباید درک کنیم که این یک لطف است که ما می توانیم برای بازیگر بودن دستمزد بگیریم. بنابراین ، در حالی که ممکن است من در حال آماده سازی برای دریافت تلفظ خودم هستم ، به این امید که در بازی بعدی مایکل گرانداج در West End بازی کنم ، اما من مجبورم که به ممیزی های تجاری بروم ، تماشای منقضی شدن مواد غذایی بی ارزش قبل از من چشم ها.


در پایان روز ، هر شغل بازیگری فقط همین است. یک کار ما باید به موقع حاضر شویم ، خطوط خود را بشناسیم و آنچه را که مدیر از ما می خواهد انجام دهیم. در حالی که من هنوز آرزو دارم که ارتفاعات بازیگری - اورست را مقیاس بندی کنم ، در حالی که نام من در چراغ های برادوی یا بالای عنوان خیمه شب بازی فیلم (baldachin) در هالیوود است ، من هم واقعاً عاشق اجرا هستم. زیبایی این است که شغل ما در واقع به عنوان راهی برای کسب درآمد در این دنیا وجود دارد. چند نفر خوش شانس ما می توانیم برای پول در صحنه یا جلوی دوربین بازی کنیم. کاری که بیشتر ما به هر حال رایگان انجام خواهیم داد.


خائنان را در آغوش بگیرید

من بیشتر از آنکه بخواهم قبول کنم ، فکر می کردم که بازیگری را ترک کنم. دلایل کنار گذاشتن شغل هنری خیلی زیاد است که نمی توان آنها را نادیده گرفت ، که کمترین آنها مالی نیست. کارگردان تئاتر من یک بار به حوزه انتخابیه خود گفت که برای یک هنرمند باید مایل باشید فقر را تحمل کنید. ارزششو داره؟ روزهایی هست که وحشت زده از خواب بیدار و بیدار می شوم ، زمانی که شغل زنده ماندن من تکه های غیرقانونی آوار است که مرا در موج جزر و مدی بزرگسالی زنده نگه می دارد. فکر ساختن یک بنیاد پولی محکم ، خانه ای روی تپه و آزادی فرض می تواند مسمومیتی بدون نفس را در خود جای دهد. حتی ممکن است بتوانم سفرهای مداوم تری به تئاتر در برادوی و وست اند بپردازم ، جایی که خیلی مشتاقانه خواهان حضور در آن هستم. من صریحاً تبلیغ می کنم که بیش از هر چیز مایل به پذیرش عوارض جانبی یک حرفه بازیگری کاملاً موفق هستم: آیا شهرت ، ثروت ، احترام است. بازیگری مطمئناً مقرون به صرفه نیست و من در مدت زمان دور از یک رشته پردرآمد ، برای کلاس ها ، برای مدرک تئاتر خود "سرمایه گذاری" زیادی کرده ام.

ترس از فقر پایدار و بسیار متقاعد کننده است ، اما از تنها ترس مسئولیت بازیگری دور است. آیا هیچ یک از ما می توانیم انکار کنیم که بازیگری بسیار وحشتناک است؟ قبل از قدم گذاشتن در هر مرحله ، بدون توجه به تنظیمات ، افکار و احساسات خود و فشار خون خود را بررسی کنید. این یک نوع شکنجه شخصی عجیب است که فرد خود را از نظر عاطفی و ذهنی قبل ، حین و بعد از حضور در چراغها فلج کرده و بازسازی کند. واقعیت این است که زندگی یک بازیگر زندگی پر از ترس و تردید است. اگر من آنقدر که فکر می کردم با استعداد نباشم چطور؟ اگر افرادی که پشت میز تست هستند پیراهن آبی جدید من را دوست ندارند چه؟ آیا من در این مونولوگ بیش از حد دستانم را تکان می دهم؟ قول می دهم این صدای بهتری در اتاق خوابم داشته باشد. چرا جانی های بدون مهارت بسیار بیشتر کار می کنند؟ جدی ، من با دستانم چه جهنمی می کنم ؟!

 

من معتقدم که ما ، به عنوان بازیگر ، نباید یک ترس ناآگاهانه از ترس خود تحمیل کنیم ، زیرا وقتی به طور حتم حباب بزنند ، آنها غیرقابل غلبه به نظر می رسند. من معتقدم که باید این ترس ها را بپذیریم. برای رسیدن به موفقیت در هر کاری نیاز به نظم و انضباط و محرک است و بازی بازیگری تفاوتی ندارد. حلقه برنج بسیار دل انگیز و چشم اندازهای بالای کوه بسیار باشکوه است ، به طوری که باید درد ناامنی را بپذیریم. اگر این تردیدها و ترس های مداوم را بپذیریم ، می فهمیم که آنها بهانه هایی برای کنار گذاشتن راهی که در پیش گرفته ایم ، هستند.

 

بنابراین وجدان همه ما را ترسو می کند.

 

آیا من حتی آنقدر خوب هستم که بتوانم در این تجارت موفق شوم؟ من و دوستانم درمورد اینکه بهترین بازیگر کیست ، چه کسی از دوستان ما مقصد ستاره شدن است ، با استعدادترین یکی از اتاقهای خاص است. من یک بار به یک معلم بازیگری درباره افکارش درباره استعداد نزدیک شدم. او صریحاً به من پاسخ داد ، "استعداد مهم نیست" سکوت مبهوت من او را به ادامه کار سوق داد. وی گفت که ترس از نداشتن استعداد فقط بهانه ای برای ادامه ندادن شما خواهد بود - گویی که به بهانه دیگری نیاز داریم! او گفت ، "به استعداد فکر نکن" ، اما فقط به نیاز. اگر به بازیگر بودن احتیاج دارید ، اگر به صحنه بودن نیاز دارید ، اگر به فیلمنامه نیاز دارید ، ارزیابی خود از استعداد شما در رابطه با موفقیت زائد است.

 

بازیگری یکی از معدود تلاشهایی است که ترس از شکست… و موفقیت را ایجاد می کند. اگر این شغل را رزرو کنم و دیگر چیزی نداشته باشم چه اتفاقی می افتد؟ حرفه بازیگر در هر مرحله از موفقیت ، آزاد است. اگر من دائماً در وضعیت ناامنی شغلی باشم ، فقط در اربعین وقتی بچه دار می شوم منتظر طلسم خشکی هستم و مسئولیت های بیشتری را به عهده دارم و در حالی که درب کارم است ، یک شغل دیگر رستوران را پشت در می گذارم؟ من دیده ام که دوستان بازیگرم رویاهای خود را رها کرده و به دنبال زندگی با ثبات ، یک زندگی با اطمینان هستند ، یک زندگی بدون ترس فزاینده از یک تست جدید. صندلی های خالی را اکنون کنار میزهای خالی قرار دهید.

 

تردیدهای ما خیانتکار هستند و باعث می شوند با ترس از تلاش چیزهای خوبی را که ممکن است به دست آوریم از دست بدهند.

من در اوایل بیست سالگی به عنوان بازیگر سفر خود را آغاز کردم و در مدت زمان نسبتاً کوتاهی که مشغول خواندن و تفسیر فیلمنامه ها بودم ، باید درمورد اینکه آیا حرفه بازیگری صرفاً پروژه ای برای جلب رضایت پوچی خودم بود یا اینکه آنجا وجود دارد ، باید تأمل کنم. عزت ، اشراف و هدف در کار است. پس از تأمل ، چه چیزی یاد گرفته ام؟ چه چیزی بدست آورده ام؟ من یک بار لذت تصویربرداری از دکتر آستروف را در تولید عمو وانیا داشتم و طی آن در اواخر قرن بیستم خودم را در زندگی زنان و مردان غرق کردم. موضوعی که قبلاً به آن دانش و علاقه کمی داشتم. بازیگری بسیاری از کنجکاوی ها و ماجراهای این چنینی را برانگیخته است. من با افرادی از سراسر جهان سفر و برنامه داشته ام. من ارواح ادبیات را مطالعه کرده ام. من در یک نمایشنامه با همسرم آشنا شدم و در طول راه ، دو نفر از بهترین دوستانم بودند که به کشورها و اقیانوس ها سفر کرده بودند تا به عروسی من بیایند. بازیگری علاقه به شراب ، امور مالی ، فرهنگ سیاه ، فرهنگ اشرافی ، تاریخ هنر ، شعارزدایی و شاید مهمتر از همه علاقه خودم را پرورش داده باشد. من معتقدم که در بازیگری بازگشت سرمایه وجود دارد این بزرگتر از مطالب است و بازیگر فداکار تلاشی شریف را دنبال می کند که شایسته است.

 

این بازیگر فداکار تلاش می کند معنای انسان بودن را درک کند ، نقایص ما را بپذیرد و با این کار زیبایی ما را بپذیرد. هر هنرمندی به دنبال حقیقت است. این بازیگر است که حاضر است این کار را روی صحنه انجام دهد و خودش را برهنه کند. اگر نوشتن ماندگارترین شکل هنری باشد ، بازیگری شجاعانه ترین است. کار نه در یک استودیو ، نه در یک زیر شیروانی ، نه در یک غرفه آوازی به صورت جداگانه ... بلکه روی یک صحنه انجام شده است. هر شخص حداقل یک بار می میرد. آنها می گویند یک ورزشکار دو بار می میرد ، گربه نه زندگی اش بدنام است. هیچ یک از اینها با بازیگری که می تواند هر شب زندگی کند ، نفس بکشد ، عاشق شود و بمیرد ... روی یک صحنه مقایسه نمی شود. این بازیگر شجاع کوهی از ترس به ظاهر غیرقابل عبور دارد ، اما به هر حال تصمیم دارد آرزوی خود را ادامه دهد.

 

با وجود کوه یخی ناامنی ناشناخته ، تا آخر عمر همیشه افتخار می کنم و با فروتنی از خودم و بازیگران همکارم بخاطر پیگیری بازیگری استقبال می کنم. من ممکن است از بسیاری از تصمیمات عمده ای که گرفته ام ، گلایه کنم. من ممکن است با خجالت درمورد کارهای ناجوانمردانه دیگر در زندگی خود تأمل کنم ، اما همیشه به تصمیم خود و شجاعتی که برای بازیگری نیاز داشت احترام می گذارم. واقعیت این است که بیشتر ما ارتفاعاتی را که آرزو داریم ، مقیاس نخواهیم داد ... اما برخی از ما این کار را خواهیم کرد. این واقعیت باعث می شود مسیر خیانت آمیز ارزش بررسی داشته باشد.


نگه داشتن سر خود را در بازیگری

ما می توانیم صحبت کنیم تا زمانی که گاوها هنگام آماده شدن برای یک نقش در مورد روند کار به خانه بیایند ، با این حال ، شاید تحقیقات بسیار مفیدتر بررسی روش شما در هنگام کار نیست. برای بسیاری از ما این شرایط بسیار رایج تر است - وقتی هیچ اتفاقی نمی افتد ، برای مثبت نگه داشتن چه کاری انجام می دهید؟ چگونه فعالیت خود را حفظ می کنید و اطمینان حاصل می کنید که همیشه در راس بازی خود هستید؟ این روند می تواند اثبات کند که چالش برانگیزتر از تحقیق در کار شخصیت است. احساس راکد شدن می تواند اعتماد به نفس بسیاری از بازیگران را فلج کند ، بنابراین مهم است که به حرکت و رشد ادامه دهید. این کار با انتخاب های بسیار ساده و اساسی امکان پذیر است. برای هر کارگاه شدید چهار روزه جدید که به شهر سفر می کند نیازی به پرداخت دست و پا نیست - فقط برخی از راهنمایی های روزمره برای حفظ ذهنیت مثبت و خلاقانه فعال.

 

خواندن

اگر من انتخاب یک فیلمنامه یا تماشای هر سریال HBO را داشته باشم ، HBO را انتخاب می کنم. بیشتر به این دلیل که تنبل هستم ، اما همچنین به دلیل اینکه تلویزیون نیست ، HBO است. با این وجود وقتی اپیزود جدید از کار افتاد - سعی می کنم تا آنجا که می توانم بخوانم. فیلمنامه ها می توانند یک شعار سخت باشند - هدف آنها خواندن نیست ، بلکه یک چشم انداز هدایت شده هستند. با این حال ، هرچه فیلمنامه های بیشتری بخوانید ، سهولت و شفافیت آنها بیشتر می شود. با خواندن فیلمنامه ها نه تنها درگیر مراحل ساخت فیلم می شوید (رفتن از فیلمنامه به محصول نهایی بینشی ارزشمند است) - درک شما از گفتگو و عملکرد روی صفحه گسترش می یابد و به شما امکان می دهد در انتخاب های خود دقیق تر و عمیق تر شوید. هرچه متن های بیشتری بخوانید - گفتگوها ساده تر می شوند ، و وضوح فاکتور بزرگی در اتاق آزمایش است.

شما همیشه نمی توانید به خودتان الهام بخشید ، پس سنگین باشید و بگذارید شخص دیگری این کار را انجام دهد. نمایشنامه ، رمان ، مقاله - هرچه هست ، فقط به خواندن ادامه دهید. اجازه دادن داستان ، داستان ها ، شخصیت ها ، روابط ، تنظیمات ، تاریخچه و غیره ذهن شما را به خود مشغول کند برای خلاقیت شما فوق العاده مفید است. نیازی نیست که هنگام خواندن به توانایی خود به عنوان یک مجری فکر کنید ، خود را از معادله خارج کرده و خود را گم کنید - فقط یک ضربه دارید ، بنابراین فرصت ضربه را از دست ندهید ، این فرصت یک بار در زندگی است .

 

شما فقط یک شلیک کرده اید ، بنابراین فرصت ضربه را از دست ندهید

 

اجرا کن

ما در بسیاری از موارد در این صنعت کنترلی نداریم - بنابراین باید عواملی را که می توانیم به آنها کمک کنیم در اولویت قرار دهیم. صنعت فیلم سازی سطحی است - اگر شما می خواهید به موقعیتی برسید که بتواند این حرکت مکرر هنری را که در صندلی عقب قرار دارد و به زرق و برق می اندازد معکوس کند - ابتدا باید بازی را انجام دهید. بله - تناسب اندام به شما کمک می کند ، اما تناسب اندام همیشه به معنای داشتن شکم صاف و برافروخته نیست - برای دیدگاه بدن شما بسیار مفید است. اگر از نظر ذهنی با احساس و ظاهر بدن خود راحت هستید ، هر یک از افکار خودآگاهانه را که دوربین دوست دارد انتخاب کند ، پاک می کند.

سلامت جسمی می تواند انسدادهایی را که می تواند مانع از انتخابهای خاص و قدرتمند شما باشد ، از بین ببرد. نمی گویم همه ما باید مانند بروس لی (افسانه) به 2? چربی بدن برسیم ، همچنین لازم نیست ساعت 12 کیلومتر در روز را روی تردمیل تنظیم کنیم. اما کاری انجام دهید هرچه باشد که ضربان قلب شما را بالا ببرد و شما را عرق کند ، به شما کمک می کند تا شک و تردید جسمی و روحی خود را از بین ببرید. میوه و سبزیجات نیز کمک می کنند.

 

رسیدن

آیا استعداد خلاقیت شما در اجرا متوقف می شود؟ خیلی شک دارم مرتباً آب میوه های خلاق خود را فشار دهید و دامنه خود را گسترش دهید. سفر در مسیرهای متناوب خلاقیت نه تنها به شبکه سازی و ایجاد یک مجموعه مهارت گسترده بسیار کمک می کند - بلکه همه می تواند به عملکرد بازگردد. هر ایده ، روش یا فرهنگی جدیدی که بررسی می کنیم ، هنگام حضور در صحنه یا صفحه ، امکانات و گزینه های جدید و مهیجی را پیش روی شما قرار می دهد. اگر به آنچه در حال حاضر مهارت دارید ادامه دهید ، عملکرد راکد ، قابل پیش بینی و یکنواختی را ارتقا می دهید. ما باید در جنبه های جدید و صنایع خلاق خود را به چالش بکشیم تا همچنان به جلو حرکت کنیم و گزینه های خود را زیر سوال ببریم.

 

هر هفته مدتی را کنار بگذارید تا موضع خلاقیتان را به طور فعال گسترش دهید. موسیقی - یاد بگیرید ، بازی کنید ، بنویسید ، آواز بخوانید. برای شرکت در کلاسهای هفتگی سالسا در میخانه محلی ثبت نام کنید. چند برنامه کمدی با میکروفن باز را ببینید. بنویسید ، نقاشی کنید ، بسازید ، باغچه کنید - همه اینها تلاش خلاقانه است. شما یک هنرمند هستید - خودتان را به یک شکل کبوتر نکنید.

 

رول کردن

خیلی راحت و فلج کننده ذهنی است که بتوانید تمام روز به تلفن خود خیره شوید و منتظر باشید نماینده شما تماس بگیرد و به شما نقشی پیشنهاد کند. همچنین هرگز این اتفاق نمی افتد. خودتان توپ را بچرخانید و کار خود را بسازید. خواه یک تلاش انفرادی باشد یا یک همکاری - مطالب خود را بنویسید و آنها را اجرا کنید. چه در حال گردش در مدار Fringe باشید ، چه وارد Flickerfest شوید و چه فقط یک نمایش کاباره یک شب را در خانه مادربزرگ عمه خود در North Ryde اجرا کنید - ابتکار خلاقیت یک ویژگی امیدوار کننده است. مردم متوجه آن می شوند. مقیاس تولید شما بی ربط است ، زیرا شما همیشه از آنجا تولید می کنید. شما فقط باید به شیعه LeBouf گوش دهید و آن را انجام دهید.

 

 

 

دفعه دیگر که با نماینده خود تماس گرفتید ، به جای اینکه از آنها بپرسید آیا گم شده اند شماره تلفن خود را امتحان کنید ، سعی کنید چیزی را به آنها بریزید - "من در حال حاضر روی چیزی کار می کنم ، فکر می کنم وارد حاشیه شوم یا احتمالاً آن را به یک سری وب 12 قسمتی تبدیل کنم." پاسخ آنها چیزی شبیه ... خواهد بود عالی به نظر می رسد ، مرا در پست خود نگه دارید "و ناگزیر به دنبال آن" ما آن نقش را از دست دادیم. "


نزدیک شدن به یک فیلمنامه

وقتی برای اولین بار به یک فیلمنامه نزدیک می شوید ، چه چیزی می بینید؟ آیا تخیل شما به سرعت دنیای مفصلی را ایجاد می کند که شخصیت ها در آن زندگی می کنند و نفس می کشند؟ یا ، شما مجموعه های دقیق ، چراغ ها و مخاطب یا دوربین را تصور می کنید؟ یا ، آیا بلافاصله پس از بازی در نقد و بررسی های خوب ، خود را در عمارت هالیوود نشسته و در حال سیگار کشیدن قبا با Channing Tatum هستید؟

 

برای هر یک از این روشها چیزی برای گفتن وجود دارد ، اما ارزش واقعی هر یک در یک ترکیب موفق و همکاری هر سه نشان داده خواهد شد.

 

بیایید از هملت به عنوان مثال استفاده کنیم.

 

اعلان حسابرسی: مرد 20 تا 30 ساله شدید ، احتمالاً خودکشی با لبه. خوش قیافه اما همچنین باهوش ... در صورت امکان. به گاسلینگ فکر کن متن پیوست شده است

 

رویکرد 1: دنیای واقعی

شما شاهزاده ای هستید که پدرش توسط برادرش (عموی شما) ، که اکنون با مادرتان خوابیده است ، کشته شده است. دیوارهای قلعه از سنگ واقعی ساخته شده است. بادهای سرد دانمارک شما را سرد می کند. گفتگوها واقعی است. روابط واقعی است. با خواندن سطور ، شما از آپارتمان استودیوی خود به جهان / زمان / مکانی دیگر منتقل می شوید که در آن حوادث نمایش اتفاق می افتد. زندگی واقعی. مرگ واقعی

 

ارزش: نزدیک شدن به اسکریپت مانند این عملکرد شما را با پایه ای محکم از طبیعت گرایی و صداقت پایه ریزی می کند. تعاملاتی که شخصیت شما با دیگران دارد صادقانه و اصیل خواهد بود. مخاطرات هر صحنه متناسب با متن آنها و به اندازه زندگی واقعی سیال خواهد بود. تنها اجراهای افراطی متعلق به شخصیت های زیاده خواه خواهد بود. بودن یا نبودن..؟ ترسناک نخواهد بود زیرا این یک سوال واقعی است که توسط یک شخص واقعی در زمان سرخوردگی پرسیده شده است.

 

رویکرد 2: چشم پرنده

شما خود را با لباس ، در نقش یک شاهزاده می بینید که دقیقاً شبیه شما است. بازیگر مقابل نقش عموی شما را بازی می کند که پدر شما را کشته است و اکنون با مادر شما با رابین رایت بازی می کند. دیوارها واقعی نیستند و هوا برای راحتی مخاطب کنترل می شود. اما می فهمید که باید تظاهر به سرد بودن کنید. هنگامی که فیلم نامه را می خوانید ، به یک مرحله یا تمرینات منتقل می شوید که در آن شما و دیگر اعضای بازیگر خود را آماده می کنید تا یکی از بزرگترین داستانهایی که گفته شده است را بگویید. شما به سمت دکه ها روبرو می شوید تا بخوبی روشن شوند ، صدای خود را بلند می کنید تا شنیده شوید و دوستان جدید خود را با شمشیر نمی کوبید.

 

مقدار: نزدیک شدن به یک اسکریپت از این طریق عملکرد شما را عملکردی نگه می دارد. تعاملات شما با دیگر بازیگران روی صحنه به طور دقیق داستان را روایت می کند بدون اینکه کسی را در معرض خطر قرار دهد. مخاطبان به داستان دعوت می شوند و می توانند از هر کلمه ، بیان و سکوت لذت ببرند. کارگردان مجبور نیست که عملکرد شما را متناسب با مخاطب تغییر دهد زیرا شما از قبل از حضور او مطلع هستید. این روش همچنین به شما کمک می کند تا خود را از شخصیت خود جدا کنید - که اگر می خواهید زندگی شخصی خود را خارج از نمایش حفظ کنید ، اغلب در نمایش های طولانی مدت مهم است.

 

رویکرد 3: آینده

شما خود را هنگام تماس پرده ای تصور می کنید که لباس می پوشید ، به طور قابل توجهی خوش تیپ تر از آنچه که هستید هستید. سایر بازیگران به شما تشویق می کنند چون امشب کاملاً آن را شکستید. زنان زیبا درب صحنه شما را ملاقات می کنند و خماری وجود ندارد. کوین اسپیسی برای دیدن نمایش شما می آید و فقط ممکن است در فصل 6 House of Cards بخشی از شما باشد…

 

ارزش: شما در هر تست ممیزی پتانسیل را می بینید. شما گرسنه موفقیت هستید که عفونی است. رویکرد آرزوی شما را مجبور می کند که سخت در بهبود کار خود و بازیگر بهتر شدن تلاش کنید. بله ، تمرکز روی ایفای نقش خطرناک است - اما هنوز یک چیز مفید در این روش وجود دارد.

 

ترکیب موفقیت آمیز این رویکردها برای هر بازیگری بسته به تعصب طبیعی آنها متفاوت خواهد بود. برای برخی ، تمرکز بیشتر بر روی دنیای واقعی نمایش مانع از پر کاری و احساس نیاز به چیزی بیش از آنچه هستید هستید. برای دیگران ، داشتن دید بیشتر یک پرنده به کار مرحله کمک می کند و در جهت گیری گیج کننده مقاوم می شود. و سپس ، برای تعداد کمی از افراد ، تمرکز بر آینده به جلوگیری از اتلاف وقت در بازی در نقش هایی کمک می کند که کار خود را به مسیر صحیح نمی رسانند.

 

یک چیز مطمئناً ، هر رویکردی که داشته باشید ، امیدوارم بخشی را بدست آورید!

 

مگر در مواردی که ، من هم ممیزی می کنم ...

 

چوکاس