خائنان را در آغوش بگیرید
من بیشتر از آنکه بخواهم قبول کنم ، فکر می کردم که بازیگری را ترک کنم. دلایل کنار گذاشتن شغل هنری خیلی زیاد است که نمی توان آنها را نادیده گرفت ، که کمترین آنها مالی نیست. کارگردان تئاتر من یک بار به حوزه انتخابیه خود گفت که برای یک هنرمند باید مایل باشید فقر را تحمل کنید. ارزششو داره؟ روزهایی هست که وحشت زده از خواب بیدار و بیدار می شوم ، زمانی که شغل زنده ماندن من تکه های غیرقانونی آوار است که مرا در موج جزر و مدی بزرگسالی زنده نگه می دارد. فکر ساختن یک بنیاد پولی محکم ، خانه ای روی تپه و آزادی فرض می تواند مسمومیتی بدون نفس را در خود جای دهد. حتی ممکن است بتوانم سفرهای مداوم تری به تئاتر در برادوی و وست اند بپردازم ، جایی که خیلی مشتاقانه خواهان حضور در آن هستم. من صریحاً تبلیغ می کنم که بیش از هر چیز مایل به پذیرش عوارض جانبی یک حرفه بازیگری کاملاً موفق هستم: آیا شهرت ، ثروت ، احترام است. بازیگری مطمئناً مقرون به صرفه نیست و من در مدت زمان دور از یک رشته پردرآمد ، برای کلاس ها ، برای مدرک تئاتر خود "سرمایه گذاری" زیادی کرده ام.
ترس از فقر پایدار و بسیار متقاعد کننده است ، اما از تنها ترس مسئولیت بازیگری دور است. آیا هیچ یک از ما می توانیم انکار کنیم که بازیگری بسیار وحشتناک است؟ قبل از قدم گذاشتن در هر مرحله ، بدون توجه به تنظیمات ، افکار و احساسات خود و فشار خون خود را بررسی کنید. این یک نوع شکنجه شخصی عجیب است که فرد خود را از نظر عاطفی و ذهنی قبل ، حین و بعد از حضور در چراغها فلج کرده و بازسازی کند. واقعیت این است که زندگی یک بازیگر زندگی پر از ترس و تردید است. اگر من آنقدر که فکر می کردم با استعداد نباشم چطور؟ اگر افرادی که پشت میز تست هستند پیراهن آبی جدید من را دوست ندارند چه؟ آیا من در این مونولوگ بیش از حد دستانم را تکان می دهم؟ قول می دهم این صدای بهتری در اتاق خوابم داشته باشد. چرا جانی های بدون مهارت بسیار بیشتر کار می کنند؟ جدی ، من با دستانم چه جهنمی می کنم ؟!
من معتقدم که ما ، به عنوان بازیگر ، نباید یک ترس ناآگاهانه از ترس خود تحمیل کنیم ، زیرا وقتی به طور حتم حباب بزنند ، آنها غیرقابل غلبه به نظر می رسند. من معتقدم که باید این ترس ها را بپذیریم. برای رسیدن به موفقیت در هر کاری نیاز به نظم و انضباط و محرک است و بازی بازیگری تفاوتی ندارد. حلقه برنج بسیار دل انگیز و چشم اندازهای بالای کوه بسیار باشکوه است ، به طوری که باید درد ناامنی را بپذیریم. اگر این تردیدها و ترس های مداوم را بپذیریم ، می فهمیم که آنها بهانه هایی برای کنار گذاشتن راهی که در پیش گرفته ایم ، هستند.
بنابراین وجدان همه ما را ترسو می کند.
آیا من حتی آنقدر خوب هستم که بتوانم در این تجارت موفق شوم؟ من و دوستانم درمورد اینکه بهترین بازیگر کیست ، چه کسی از دوستان ما مقصد ستاره شدن است ، با استعدادترین یکی از اتاقهای خاص است. من یک بار به یک معلم بازیگری درباره افکارش درباره استعداد نزدیک شدم. او صریحاً به من پاسخ داد ، "استعداد مهم نیست" سکوت مبهوت من او را به ادامه کار سوق داد. وی گفت که ترس از نداشتن استعداد فقط بهانه ای برای ادامه ندادن شما خواهد بود - گویی که به بهانه دیگری نیاز داریم! او گفت ، "به استعداد فکر نکن" ، اما فقط به نیاز. اگر به بازیگر بودن احتیاج دارید ، اگر به صحنه بودن نیاز دارید ، اگر به فیلمنامه نیاز دارید ، ارزیابی خود از استعداد شما در رابطه با موفقیت زائد است.
بازیگری یکی از معدود تلاشهایی است که ترس از شکست… و موفقیت را ایجاد می کند. اگر این شغل را رزرو کنم و دیگر چیزی نداشته باشم چه اتفاقی می افتد؟ حرفه بازیگر در هر مرحله از موفقیت ، آزاد است. اگر من دائماً در وضعیت ناامنی شغلی باشم ، فقط در اربعین وقتی بچه دار می شوم منتظر طلسم خشکی هستم و مسئولیت های بیشتری را به عهده دارم و در حالی که درب کارم است ، یک شغل دیگر رستوران را پشت در می گذارم؟ من دیده ام که دوستان بازیگرم رویاهای خود را رها کرده و به دنبال زندگی با ثبات ، یک زندگی با اطمینان هستند ، یک زندگی بدون ترس فزاینده از یک تست جدید. صندلی های خالی را اکنون کنار میزهای خالی قرار دهید.
تردیدهای ما خیانتکار هستند و باعث می شوند با ترس از تلاش چیزهای خوبی را که ممکن است به دست آوریم از دست بدهند.
من در اوایل بیست سالگی به عنوان بازیگر سفر خود را آغاز کردم و در مدت زمان نسبتاً کوتاهی که مشغول خواندن و تفسیر فیلمنامه ها بودم ، باید درمورد اینکه آیا حرفه بازیگری صرفاً پروژه ای برای جلب رضایت پوچی خودم بود یا اینکه آنجا وجود دارد ، باید تأمل کنم. عزت ، اشراف و هدف در کار است. پس از تأمل ، چه چیزی یاد گرفته ام؟ چه چیزی بدست آورده ام؟ من یک بار لذت تصویربرداری از دکتر آستروف را در تولید عمو وانیا داشتم و طی آن در اواخر قرن بیستم خودم را در زندگی زنان و مردان غرق کردم. موضوعی که قبلاً به آن دانش و علاقه کمی داشتم. بازیگری بسیاری از کنجکاوی ها و ماجراهای این چنینی را برانگیخته است. من با افرادی از سراسر جهان سفر و برنامه داشته ام. من ارواح ادبیات را مطالعه کرده ام. من در یک نمایشنامه با همسرم آشنا شدم و در طول راه ، دو نفر از بهترین دوستانم بودند که به کشورها و اقیانوس ها سفر کرده بودند تا به عروسی من بیایند. بازیگری علاقه به شراب ، امور مالی ، فرهنگ سیاه ، فرهنگ اشرافی ، تاریخ هنر ، شعارزدایی و شاید مهمتر از همه علاقه خودم را پرورش داده باشد. من معتقدم که در بازیگری بازگشت سرمایه وجود دارد این بزرگتر از مطالب است و بازیگر فداکار تلاشی شریف را دنبال می کند که شایسته است.
این بازیگر فداکار تلاش می کند معنای انسان بودن را درک کند ، نقایص ما را بپذیرد و با این کار زیبایی ما را بپذیرد. هر هنرمندی به دنبال حقیقت است. این بازیگر است که حاضر است این کار را روی صحنه انجام دهد و خودش را برهنه کند. اگر نوشتن ماندگارترین شکل هنری باشد ، بازیگری شجاعانه ترین است. کار نه در یک استودیو ، نه در یک زیر شیروانی ، نه در یک غرفه آوازی به صورت جداگانه ... بلکه روی یک صحنه انجام شده است. هر شخص حداقل یک بار می میرد. آنها می گویند یک ورزشکار دو بار می میرد ، گربه نه زندگی اش بدنام است. هیچ یک از اینها با بازیگری که می تواند هر شب زندگی کند ، نفس بکشد ، عاشق شود و بمیرد ... روی یک صحنه مقایسه نمی شود. این بازیگر شجاع کوهی از ترس به ظاهر غیرقابل عبور دارد ، اما به هر حال تصمیم دارد آرزوی خود را ادامه دهد.
با وجود کوه یخی ناامنی ناشناخته ، تا آخر عمر همیشه افتخار می کنم و با فروتنی از خودم و بازیگران همکارم بخاطر پیگیری بازیگری استقبال می کنم. من ممکن است از بسیاری از تصمیمات عمده ای که گرفته ام ، گلایه کنم. من ممکن است با خجالت درمورد کارهای ناجوانمردانه دیگر در زندگی خود تأمل کنم ، اما همیشه به تصمیم خود و شجاعتی که برای بازیگری نیاز داشت احترام می گذارم. واقعیت این است که بیشتر ما ارتفاعاتی را که آرزو داریم ، مقیاس نخواهیم داد ... اما برخی از ما این کار را خواهیم کرد. این واقعیت باعث می شود مسیر خیانت آمیز ارزش بررسی داشته باشد.