در بازیگری خوب قسمت خود را انجام دهید
من یک بار یک بازرسی تجاری داشتم که مدیر انتخاب بازیگر به من دستورالعمل های زیر را داد: "به این شکلات نگاه کنید و وانمود کنید که فقط در دستان شما منفجر شده است." هیچ طرفی ، هیچ بازیگر دیگری.
هنگامی که برای اولین بار تصمیم گرفتم بازیگر شوم ، کلاسهای خود را شروع کردم و کمی شکسپیر ، میلر و ویلیامز را مزه کردم ، من (و تصور می کنم بسیاری از بازیگران دیگر) تصور می کردم که بازیگری ، حداقل بازی خوب باید بودن. من به مشتقات بسیاری از استانیسلاوسکی اشاره کردم: من نیاز داشتم که داستان اصلی داستان را درک کنم ، هدف من در صحنه است و سعی کردم نقش را بازی کنم انگار واقعاً در حال وقوع است. من تحریرهای نمایشنامه نویسان پیش گفته را تحسین کردم و از بازیگری برای دبیران با استعداد کمتر اجتناب کردم. آنچه را که تصور می کنم دام «تجارت» برای ماهیت مقدس «هنر» است ، سرزنش کردم. با وجود دگم بی وقفه اولیه من ، چیزی به اندازه یک شکلات کوچک من را گیج و گیج کرد.
در برهه ای از دوران بازیگری ، از این بازرسی های تجاری اجتناب می کردم و به سراغ همه ممیزی های شکسپیر می رفتم ، فارغ از اینکه شرکت چقدر متروکه باشد یا برای اجرا مجبور به مسافرت باشم. من تصمیم گرفتم که اگر بخواهم فقیر بمانم و احساس کنم که طرد شده ام ، این کار را در راه احترام به خوب نوشتن انجام خواهم داد از شخصیت های قدرتمند ، نمایشنامه های شاخصی که هوازدگی زمان را تحمل می کنند ، چیزی که مطمئناً کپی تجاری آن را تحمل نمی کند. من به سرعت متوجه می شوم که ، در حالی که من در حال آماده سازی سخنرانی کلودیو در "اندازه گیری برای اندازه گیری" کار آوازی هستم ، برخی دیگر از میمون های بازیگر با تماشای منفجر شدن شکلات در یک کلیپ چهار ثانیه ای اجاره می پردازند. گه
آیا بازیگران می توانند در پارادوکس بازی به عنوان یک شکل هنری و فعالیت به عنوان یک تجارت ، صداقت خود را حفظ کنند و وجود داشته باشند؟ حقیقت ممکن است از ما دور باشد ، اما وقتی بازیگران جاه طلب به لس آنجلس ، نیویورک ، سیدنی یا لندن نقل مکان می کنیم ، پیش بینی می کنیم که بتوانیم. تعداد زیادی تئاتر منطقه ای برای کسانی که صرفاً از لذت این نمایش اجرا می کنند ، در نظر گرفته شده است. اگر علاقه مند به بازیگری هستید و تصمیم دارید آن را در یکی از "شهرهای بزرگ" دنبال کنید ، بدون شک حداقل یک قسمت کوچک از شما وجود دارد که می خواهد در بالاترین سیستم عامل اجرا شود. شما به دنبال این شهرها هستید زیرا آنها مجرای بهترین بازیگران در سراسر جهان هستند ، چه تئاتر و چه فیلم. وقتی به یکی از این شهرها می رویم ، چیز دیگری می خواهیم. هزینه چیز بیشتر تجارت است.
این معضل چیز جدیدی نیست ، زیرا هنرمندان بسیاری از رسانه ها تلاش می کنند تا نیاز مخاطبان گسترده تر و پتانسیل یک محصول رقیق شده را پر کنند. همانطور که مارک روتکو در بحث درباره یک هنرمند شکنجه شده به شاگرد خود توضیح می دهد ، می توان یک نمایش عمیق در نمایش نامه قرمز مشاهده کرد.
کن: منظورم این است که او یک هنرمند است ، او در مجله Life است ، او جوان است ، او معروف است ، او پول دارد ...
روتکو: دقیقاً همین است. در اینجا یک اسموک از وایومینگ است که می تواند نقاشی کند. ناگهان او یک کالا است. او "جکسون پولاک" است. عزیزم ، لم به تو می گوید که Oldsmobile کانورتیبل واقعاً او را کشت. نه به این دلیل که سقوط کرد ، زیرا وجود داشت. چرا دمار از روزگارمان درآورد که جکسون پولاک یک کانکس تبدیل اولداسموبیل داشت؟
کن: پس هنرمندان باید گرسنگی بکشند؟
روتکو: بله ، هنرمندان باید گرسنگی بکشند. به جز من
زنان و مردان تجارت نمایشی آنچه را که هر شخص در هر تجارت دیگری (از جمله بازیگران) می خواهد می خواهند: پول بیشتر. فیلم های مربوط به قهرمانان کتاب های کمیک به دلیل درآمدزایی بسیار زیاد است. کمدی های موقعیتی غیر مجاز با آهنگ های خنده دار تجویز شده در یک برنامه 30 دقیقه ای تهیه کننده وجود دارد زیرا آنها درآمد کسب می کنند. تبلیغاتی با حیوانات سخنگو یا زنان زیبا به خاطر بانوان زیبا وجود دارد زیرا به شرکتها اجازه می دهد ... حدس می زنید.
آیا می توان واقعیت های یک صنعت انتفاعی و واقعیت های یک بازیگر صادق صداقت را متعادل کرد؟ حقیقت ، تصور می کنم ، باید یک کوکتل مخلوط از هر دو باشد. اگر من قبول کنم که در دورهای ممیزی های تلویزیونی بنشینم ، که در آن عامل تعیین کننده این است که آیا در سایه زرد مناسب به نظر می رسم یا نه ، می توانم از این حقیقت راحت باشم که مونولوگ Cat On a Hot را ارائه خواهم داد ظرف چند روز در شرکت تئاتر من قلع اندود است. اگر فیلم کوتاه بهترین دوست من گفتگویی داشته باشد که باعث شود اسب تسویه حساب در کمال اعتقاد باور نشود ، من می توانم به تماشای نمایش هفتگی نمایشنامه چخوف با دوستان بازیگری خود بنشینم. مانند هر بازیگر یا هر انسانی ، تجارت نمایش نیز شبکه ای از تناقض است. کنایه از این است که بسیاری از بازیگران از یک شغل بازیگری برای کار دیگری استفاده می کنند که دارای لیاقت هنری بیشتری است. من به حداکثر بازیگری اعتقاد دارم: کار باعث تولد می شود. نام بازی در این گردهمایی بازیگری قرار گرفتن در معرض است. چه رسانه های اجتماعی باشد ، چه مهمانی در مهمانی ها باشد ، چه در تولیدکننده مشهور فیلم جهانی متولد شود ، باید دید که شنیده می شویم. باز هم ، بازیگری یک تجارت است و مانند هر راهی در زندگی که ارزش پیگیری آن را دارد ، کسی که شلوغ می کند کسی است که برنده است. اگر بازی آخر برای ادامه کار در کاری باشد که من دوست دارم ، ممکن است بازی میانی کمی از کارهای کثیف باشد. متیو مک کانهی قبل از اینکه مجسمه طلایی را برای باشگاه خریداران دالاس بپذیرد ، در Fool’s Gold بود. برد پیت Levi’s را قبل از تهیه کنندگی و بازی در فیلم 12 Years a Slave (شاهین برده) بازی کرد. تام هاردی به مدرسه درام رفت و در فیلم های Bronson و Inception و Locke بازی کرد ، اما برای این بازی به معنی جنگ نیز یک چک جمع آوری کرد.
هرچه سالها پیشرفت می کنند ، کم کم خودم را مایل می دانم که جنبه "تجارت" "تجارت نمایشی" را تحقیر کنم. چگونه می توانم چنین اعتقادی را توجیه کنم وقتی که به همین سرعت کار رستوران خود را رها کردم تا به عنوان بازیگر در محل فیلمبرداری یک فیلم بد کار کنم؟ بازیگری هم هنر است و هم تجارت ، به همین دلیل است که می گوییم شغل را رزرو کردیم. شکایت از "خطرات" آنچه ممکن است به عنوان هنر کم تعیین کنیم ، سرزنشی است. من اخیراً به پادکستی گوش دادم که در آن آلفرد مولینا پیشنهاد کرد چنین ادعایی را از گفتگوی بازیگری ما حذف کند. چه در نقش هملت در خانه اپرای سیدنی باشید و چه در سریال های وب پسر عموی خود در نقش یک باریستای شیطون بازی کنید ، در حال بازی هستید - چیزی که نباید آن را مسلم دانست.
در اجرا یک جادو و لطف وجود دارد که چنین شور سرسخت بازیگران را برمی انگیزد. این کیفیت ناشناخته ، دیده نشده و غیرقابل توصیف است که باعث می شود این صنعت برای بسیاری از ما بسیار گرانبها باشد. با این حال ، ما نباید درک کنیم که این یک لطف است که ما می توانیم برای بازیگر بودن دستمزد بگیریم. بنابراین ، در حالی که ممکن است من در حال آماده سازی برای دریافت تلفظ خودم هستم ، به این امید که در بازی بعدی مایکل گرانداج در West End بازی کنم ، اما من مجبورم که به ممیزی های تجاری بروم ، تماشای منقضی شدن مواد غذایی بی ارزش قبل از من چشم ها.
در پایان روز ، هر شغل بازیگری فقط همین است. یک کار ما باید به موقع حاضر شویم ، خطوط خود را بشناسیم و آنچه را که مدیر از ما می خواهد انجام دهیم. در حالی که من هنوز آرزو دارم که ارتفاعات بازیگری - اورست را مقیاس بندی کنم ، در حالی که نام من در چراغ های برادوی یا بالای عنوان خیمه شب بازی فیلم (baldachin) در هالیوود است ، من هم واقعاً عاشق اجرا هستم. زیبایی این است که شغل ما در واقع به عنوان راهی برای کسب درآمد در این دنیا وجود دارد. چند نفر خوش شانس ما می توانیم برای پول در صحنه یا جلوی دوربین بازی کنیم. کاری که بیشتر ما به هر حال رایگان انجام خواهیم داد.